موضوع: نظام احسن و شرور
پژوهشگر: فاطمه راشدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
یکی از بحث های مهم و دیرینه در الهیات بحث شرور است که در موارد مختلف مطرح گردیده است.فلاسفه اسلامی در پاسخگویی به شبهه شرور مبنی بر اینکه شرور اعم از طبیعی،اخلاقی و بشری با احسن بودن نظام طبیعت منافات دارد به بررسی اقسام فرضی موجود ممکن از نظر خیر و شر پرداخته اندو با استناد به عنایت و حکمت الهی نتیجه گرفته اند که تنها دو قسم از آن یعنی خیر محض و خیر کثیر و غالب می تواند تحقق داشته باشد و تحقق فروض دیگر محال است.
در تحقیق پیش رو سعی شده است تا با تبیین شرور و رابطه آن با نظام احسن به شبهه شرور پاسخ مناسبی داده شود و از لغزش در این مسیر جلوگیری شود.
از آنجا که تبیین شر و شناخت انواع شرور از مراحل مهم است و همچنین فایده ای که شرور دارند بنابراین بحث و تبیین آن بسیار راه گشا خواهد بود.
تحقیق در این باره در دو بخش تنظیم شده است: در بخش اول درباره انواع شرور و فواید شرور و همچنین به شبهه شرور پرداخته می شود و سپس به راه حل هایی که راجع به این موضوع ارائه شده است و نیز به شبهه ثنویه پرداخته می شود. در بخش دوم نیز به دیدگاه های اندیشمندان مسیحی و متکلمین مسلمان در این باب پرداخته می شود.
در پایان به این نتیجه رسیده می شود که اگر خدا به آدمیان به اندازه عاقلترین آنها عقل و به اندازه عالمترین آنها علم می داد و تا آنجا که تحمل علم و حکمت داشتند به علم و حکمت آنها می افزود و باز آن را دو برابر می کرد و اسرار ملکوت و دقایق حکمت را هم به آنها عرضه می داشت به نحوی که به تمام خیرات و شرور واقف می شدند و از آنها می خواست که نقشه جدیدی برای عالم طرح ریزند، تدبیر همه آنها این بود که این عالم نباید به اندازه بال پشه ای کم یا زیاد شود و هر چه هست خوب است و هیچیک اضافی نیست.همه اینها عدل است و در جهان هیچ ظلمی واقع نشده است.
واژگان کلیدی: نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت.
مقدمه
یکی از مسایلی که از گذشته های بسیار دور مورد توجه بوده است و مکرر مورد پرسش قرار می گیرد این است که: پدیدآورنده مصایب و شرور در جهان آفرینش کیست؟ به عبارت روشن تر، با عنایت به این که خداوند متعال عادل است و به هیچکس کمترین ظلمی روا نمی دارد،این پرسشها مگرح می شوند که : خالق و تقدیرکننده ناکامی ها و مشکلات کیست؟ چرا خدا گروهی را زشت و گروهی را زیبا آفریده است؟ جهان ،نادانی ،ناتوانی ،ناداری، محرومیت، تبعیض، ستم، و عوامل گمراهی وجود دارند؟ پدیدآورنده سیل،توفان،زلزله،بیماری و مرگ کیست؟ و خلاصه اینکه آیا این شرور ظلم محسوب می شوند؟
در این تحقیق ابتدا به رابطه نظام احسن وشرور و تبیین آن و سپس به دیدگاه های برخی از اندیشمندان مغرب زمین و همچنین گروه های کلامی پرداخته می شود و به شبهه ثنویه نیز اشاره می شود.برای آغاز بحث به این نکته پرداخته می شود که ماهیت شرور چیست و اینکه آیا بدیها و شرور اموری وجودی هستند یا اموری عدمی و نسبی؟
غیر از واجب الوجود بالذات،آنچه دارای واقعیت و وجود است دو عالم است.یکی عالم مفارقات و مجردات و دیگری عالم طبیعت و مادیات،وشرور تنها در عالم طبیعت و ماده ظهور میکنند،زیرا ماهیت شر عدمی است.عدم آنچه برای چیزی مطلوب و ممکن است و آن یا عدم کمال اولی و یا عدم کمال ثانوی آن است و در هر صورت عدم عارض بر شی و مسبوق به ماده و امکان (استعدادی) است.بنابراین چنین عدمی که منشا و خواستگاه شر است جز در عالم ماده راه ندارد.علامه طباطبایی در این باره چنین گفته است:شر و فساد و نظایر آنها روی هم رفته بدیها و نارواییهایی هستند که در جهان ماده پیدا می شوند و مفهوم بد و ناروا مفهومی است که از مقایسه با خوب و روا پدید می آید.اگر تندرستی که خواسته نفس و ملایم طبع ماست نبود، هرگز بیماری را بد نمی شمردیم و اگر آسایش و امن و هریک از لذایذ حواس و لذایذ نفس نبود هیچگاه از دست دادن آنها برای ما تلخ نبود و بدبختی خوانده نمی شد چنانکه هرگز زوجیت را برای عدد چهار و فردیت را برای عدد سه،خوب یا بد،خوشزقتی یا بدبختی نمی شماریم زیرا قیاس در کار نیست.از این جا پیداست که شر امری است قیاسی و مفهومی است عدمی. در مقابل یک امر وجودی ممکن الحصول یعنی در مورد شر موضوعی باید باشد دارای صفتی وجودی که مطلوب موضوع مفروض بوده باشد تا نداشتن این صفت مطلوب برای آن شر شمرده شود مانند نداشتن چشم برای انسان.بنابراین شر هر جا باشد اولا عدمی و ثانیا امری امکانی است.
مقصود کسانیکه می گویند شر عدمی است این است که آنچه به نام شر
شناخته می شود وجود ندارد تا گفته شود خلاف ضرورت است و بالحسن و العیان می بینیم که کوری و کری و.....وجود دارد و نه می توان منکر وجود اینها شد و نه منکر شر بودنشان.و هم این نیست که چون شر عدمی است پس شر وجود ندارد و چون شری وجود ندارد پس انسان وظیفه ای ندارد زیرا وظیفه انسان مبارزه با بدیها و شرور است و اینطور نیست.سخن در این است که همه اینها از نوع عدمیات و فقدانات هستند و وجود اینها از نوع وجود کمبودها و خلاهاست و از این جهت شر هستند که خود نابودی و نیستی و کمبودی و خلا هستند و یا منشا آنها هستند.
نقش انسان در نظام تکاملی ضروری جهان،جبران کمبودها و پر کردن خلاها و ریشه کن کردن ریشه های این خلاها و کمبودهاست.
و همچنین در مورد نسبی بودن شر منظور نسبیت در مقابل حقیقی بودن است،نسبی است یعنی مقایسه ای است. و مقصود از نسبیت شریت وجوداتی که شرور ذاتی یعنی اعدام از آنها ناشی می شوند،نسبی بودن در مقابل حقیقی بودن است نه نسبی بودن در مقابل مطلق بودن که بسیاری از خیرات هم به این معنی نسبی می باشند.
بخش اول : نظام احسن و شرور
معمولا کسانیکه درباره شرور جهان به چشم خرده گیری می نگرند حساب نمی کنند که اگر جهان خالی از این شرور گردد به چه صورت در خواهد آمد . آنان فقط به طور بسیط و مجمل می گویند کاش جهان پر از لذت و کامیابی بود و کاش هر کسی به آرزوهای خود می رسید و هیچ رنج و ناکامی وجود نمی داشت . سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که شرور در نظام کل جهان چه موقعیتی دارند؟ در این رابطه ما به اصل تفکیک اشاره می کنیم.شرور غیر قابل تفکیک از خیرات اند .زیرا شروری از نوع فقدانات و اعدامند و به نظام تکوین ارتباط دارند از قبیل عدم قابلیت ظرفیتها و نقصان امکانات است یعنی در نظام تکوین برای هر موجودی هر درجه از نقص هست به علت نقصان قابلیت قابل است نه به علت امساک فیض تا ظلم یا تبعیض تلقی شود.
متالهین بر این باورند که جهان تحت سلطه و سیطره موجودی واحد است که با حکمت،عنایت،قدرت و عدالت مطلق و محض بر آن حکم می راند.حکمت و عنایت او اقتضای آن را دارد که جهانی با نظام احسن و بیشترین خیرات و کمالات ایجاد کند.اما در نگاه نخست به عالم پاره ای از امور را می بینیم که فاقد خیریت است و جنبه شرور و ناخوشایند بودن آن بیشتر خودنمایی می کند.پرسش مهم این است که اگر عالم تحت سلطه چنین موجود کاملی است چرا این شرور در آن راه یافته اند؟چه کسی مسئول ورود آنها به عالم است؟و.....
این پرسش ها و پرسشهایی مشابه ، صفات الهی را از قبیل توحید خالق جهان، عدل الهی،رحمت و خیرخواهی او و.... را مورد تردید قرار می دهد .در مورد این مساله راه حل هایی اراِِیه شده است:
1. اعتقاد به منشایی مستقل برای بشر:از نظر برخی تقابل میان خیر و شر تقابل تضاد است.اینان به دو امر وجودی قائل اند که یکی منشا خیر است و یکی منشا شر.چرا که معتقد بودند خالق واحد جز یک سنخ موجود نمی تواند بیافریند.یک خالق خیر یا یزدان و یک خالق شر یا اهریمن و همین باعث به وجود آمدن شبهه ثنویت شده است. مرحوم عبدالرزاق لاهیجی اعتقاد به فاعل خیر و شر را به همین صورت آورده است.
حاج ملاهادی سبزواری نیز در شرح منظومه آورده اند: والشر اعدام فکم قد ضل من قال به یزدان ثم الاهرمن.
اکنون به توضیح مختصری درباره شبهه ثنویه می پردازیم:
شبهه شرور موجب شده است که گروهی به نام ثنویه به وجود دو آفریدگار قائل شوند.یکی خالق نیکی ها و دیگری خالق شرور.طایفه ای از آنان نور را خالق نیکی و ظلمت را خالق شر دانسته اند و طایفه ای معتقد شده اند که یزدان خالق خیر است و اهرمن خالق شر. ثنویه نتوانسته اند اعتقاد به قدرت نامتناهی و اراده مسلط خدا و قضا و قدر بی رقیب او را توام با اعتقاد به حکیم بودن و عادل بودن وخیر بودن خدا حفظ کنند.ولی اسلام در عین اینکه خدا را مبدا هر وجود و دارای رحمت پایان ناپذیر می داند ،به اراده توانا و قدرت مقاومت ناپذیر او نیز خدشه وارد نمی کند،همه چیز را مستند به او می کند حتی شیطان و اغوای او را.از نظر اسلام مساله شرور به شکل دیگری حل می گردد و آن این است که می گوید با اینکه در یک حساب، امور جهان به دو دسته نیکی ها و بدیها تقسیم می شود ولی در یک حساب دیگر هیچگونه بدی در نظام آفرینش وجود ندارد .آنچه هست خیر است و نظام موجود نظام احسن است.اینگونه پاسخگویی به شبهه شرور از لحاظ عقلی متکی به فلسفه خاصی است.پاسخی که این فلسفه خاص به ثنویه می دهد این است که شرور موجودهای واقعی و اصیلی نیستند تا به آفریننده و مبدایی نیازمند باشند.
2.علم و عنایت الهی:برخی از حکما از جمله ابن سینا و ملاصدرا راه حل خود را در رابطه با مساله شر از طریق توافق دادن شرور با عنایت الهی ارائه کرده اند.ابن سینا عنایت الهی را اینگونه تعریف می کند:شمول و احاطه علم حق تعالی به تمام هستی ها بر وجه اصلح و نظام احسن و چنین نظامی معلول ذات واجب تعالی و شمول داشتن اوست . از خدایی که علم عنایی دارد فقط عالم احسن نشات می پذیرد. چنین جهانی بهترین جهان ممکن است و خلق برتر از آن امکانپذیر نیست.
3.شرور و عدل الهی: شرور یک نوع ناهمسویی با عدل الهی دارد.البته مقصود شروری است که زاییده جهان انسان و یا گناه اوست.سوال این است که چگونه می توان گرفتاری افراد بی گناه را با عدل الهی توجیه کرد؟در پاسخ گفته می شود جهان طبیعت بر پایه اسباب و مسببات استوار است و اصطکاک و تزاحم در طبیعت آن نهفته استو تصویر ماده منهای این ویژگی، نفی وجود اوست.
بنابراین نمی توان انتظار داشت که جهان ماده خارج از نظام علیت کاری را انجام دهد.این خود مفسده عظیمی دارد که نتیجه آن نادیده گرفتن خیرات عظیمی است که در این بخش از هستی وجود دارد.در برابر این واقعیت عدل الهی ایجاب می کند که گرفتاران بی گناه را از طریق پاداشهای اخروی و یا تخفیف در احکام و مکلف ساختن دیگران در اعانت و همکاری با حادثه دیدگان و معلولان جبران سازد .محقق طوسی در تجریدالعقاید گفته است:«والعوض نفع مستحق خال عن تعظیم و اجلال، ویستحق علیه تعالی بانزال الآلام و تفویت المنافع لمصلحه الغیر و انزال الغموم».
به طور خلاصه پاسخ اجمالی که به شبهه شرور می توان داد این است که اولا: ملاک تشخیص خیر و شر ،درک ابتدایی عقل نیست.
چرا که ممکن است چیزی به ظاهر شر ولی در واقع خیر باشد و بالعکس آن نیز درست است.بناباین بسیاری از چیزهایی که انسان آنها را شر می پندارد و آنها را با عدالت و حکمت الهی ناسازگار می بیند در واقع عین عدالت و حکمت اند.ثانیا: شر، مخلوق و تقدیرشده خداوند متعال است.ولی ،منسوب به او نیست.چرا که اراده انسان در پدیدآمدن آن، نقش دارد و بر اساس سنت غیر قابل تغییر آفرینش، پیشگیری از شرور تنها با پیشگیری از عوامل آنها امکانپذیر است.ثالثا: آفرینش شر و تقدیر شدن آن، استقلالی نیست،بلکه به تبع خیر است.بنابراین منافاتی با عدالت و حکمت ندارد.این پاسخ اجمالی قرآن و احادیث اسلامی و به تعبیری پاسخ خود خداوند متعال به«شبهه شرور» و منافات نداشتن آن با عدالت و حکمت اوست .
حکما برای توجیه شرور و فواید آن،آنها را به طرق گوناگون یادآور گشته اند: بنابر«برهان حکمت» حکمت خداوند ایجاب می کند تمام موجودات به غایت کمالات خود برسند.حکمت الهی در افعال او متجلی می گردد و فعل او عبث و بیهوده نیست.موجوداتی که بالعرض به شر متصف می شوند، فواید بسیاری هم دارند که باعث می شود وجود آنها جهان را نیکوتر سازد.مرحوم لاهیجی می فرماید:«حکیم آن است که فعل بی مصلحت و حکمت نکند و کار عبث از او صادر نشود. »
بنابراین هر امری من جمله شرور فایده و غایتی دارندکه با دید عوامانه نمی توان به آنها دست یافت.صدرالمتالهین می فرماید« و انما لم یقفوا علیها لان نظر هم کان جزئیا ». ملاصدرا در توجیه اینکه حیوانات یکدیگر را می خورند می گوید: «اگر حیوانات از هم تغذیه نمی کردند جسد آنها بی فایده بر زمین می ماند و موجب فساد کلی می شد ». همچنین پرورش خوشبختی ها در درون مصیبت هاست.
میان بدیها و سعادت رابطه علی و معلولی برقرار است.و در درون گرفتاریها و مصییبت ها ، نیکبختی و سعادت نهفته.قرآن کریم می فرماید: « فان مع العسر یسرا و ان مع العسر یسرا ». مورد دیگر اینکه زشتی آینه زیبایی است.براستی اگر ما بین زشت و زیبا مقارنه و مقایسه برقرار نمی شد، نه زیبا زیبا بود و نه زشت زشت.در حقیقت، جاذبه زیبارویان از دافعه زشت رویان نیرو می گیرد. از این رو می گویند:« زشتها بزرگترین حق را بر گردن زیباها دارند.اگر زشتها نبودند، زیباها جلوه و رونق نداشتند ». بنابر« برهان تکامل » ساختار تکاملی بهترین ساختار برای جهان است.
جهانی که کون و فساد و تضاد و تزاحم دارد بهتر از جهانی است که این امور از آن حذف گردیده است.پس جهانی که شر است بهتر از جهانی است که فاقد شر است.صدرالمتالهین در این باره می گوید: «اگر مرگ نبود حال زندگان از مردگان بهتر نبود و همه آرزوی مرگ می کردند ».از سوی دیگر شرور فیزیکی و مصائب و سختی ها در تکامل انسان نقش دارند و موجب پرورش و تکامل او می شوند.
بخش دوم: دیدگاه های اندیشمندان
مساله شرور به عنوان دلیلی بر رد وجود خدا، یا نفی عدالت و خیرخواهی خداوند در مغرب زمین به صورت جدی مطرح بوده و فیلسوفان و متکلمان را بر آن داشته که پاسخ این پرسش ها را بیابند که چگونه خداوند خیرخواه و قادر وقوع شرور عظیمی چون کشتارهای دسته جمعی،انسان سوزی، گرسنگی طاقت فرسا در کشورهای توسعه نایافته، فساد سیاسی، و ....در مراحل پایانی را اجازه می دهد؟
تمام جهان بینی های دینی و غیر دینی مانند ناتورالیسم، هندوئیسم، مارکسیسم و سایر فلسفه های حیات به تبیین مساله شرور می پردازند.ولی اسلام، مسیحیت و یهودیت که برای خداوند صفات و غایات ممتازی قائل اند به مراتب بیشتر با مساله شرور روبه رو هستند.به گونه ای که اگر تبیین عقلانی از آن عرضه نکنند ، چه بسا ایمان دینی را به مخاطره خواهند افکند .
از جمله نظریات در مورد شرور پاسخ «جان هیک» است.پاسخ وی بیشتر ناظر به شر اخلاقی است.چنانکه می گوید:فرض طبیعی و معمول انسان شکاک این است که انسانیت را باید همچون آفرینش کامل در نظر گرفت و اینکه غایت خداوند در آفرینش جهان فراهم کردن منزلگاه مناسبی برای این وجود اساسا کامل بوده است.در واقع از آنجا که جهان ما منشا درد و رنج و سختی و انواع بی شمار مخاطرات است، این نتیجه به دست می آید که این جهان نمی تواند توسط خداوندی کاملا نیکوکار و خیرخواه و قادر مطلق آفریده شده باشد.آنگاه در پاسخ می گوید: بنابر نظریه عدل الهی ایرنائوسی غایت خداوند، ساختن بهشتی نبوده که ساکنان آن حداکثر لذت و حداقل درد و رنج را ببرند، بلکه جهان به عنوان مکانی برای پرورش روح یا انسان سازی نگریسته شده که در آن انسان های آزاد ممکن است به انجام تکلیف و دست و پنجه نرم کردن با تعارضات هستی، خود در یک محیط مشترک به مقربان خداوند و وارثان حیات ابدی تبدیل گردند .
قدیس آگوستین شر را امری سلبی دانسته معتقد است که شر امر ایجابی نیست، بلکه فقدان و سلب است.شر وجود ندارد و آنچه به نظر ما شر است فقط عدم نسبی خیر است. به اعتقاد آگوستین هر چیز که از هستی برخوردار است بهره ای از خیر دارد مگر آنکه به تباهی یا فساد دچار شده باشد. شر را خداوند ایجاد نکرده است بلکه شر به انحراف گراییدن چیزی است که ذاتا خیر است و معتقد است که شر پیزسته عبارت است از سوء عمل چیزی که فی نفسه خیر است . جهان، نیکو و مخلوق خداوند نیکوکار می باشد.انحراف و کجروی برخی از موجودات اولین بی نظمی را به وجود آورده است که همان عصیان در برابر خداوند باشد.موارد دیگری که تحت عنوان شر قرار دارد کیفر گناهان آنان می باشد.
نظریه قدیس ایرنائوس درباره شر بر سه مقدمه مبتنی است:الف) دو مرحله ای بودن خلقت انسان: ایرنائوس به دو مرحله ای بودن آفرینش نوع بشر قائل بود.در مرحله نخست، افراد بشر به عنوان «حیوانات هوشمند» که دارای استعداد تکامل اخلاقی هستند پا به عرصه هستی می گذارند. آنان آدم و حوا نبودند بلکه موجودات نابالغ و کمال نیافته ای بودند که در آغاز یک فرایند طولانی رشد و تکامل قرار داشتند.در مرحله دوم خلقت که هم اکنون در جریان است آنان به تدریج از طریق پرسش های آگاهانه خود از حیوانات انسان نما به فرزند خداوند استحاله می یابند.
ب) رابطه خیر و انتخاب: به حکم وجدان هر نوع خیر انسانی که از طریق انتخاب آزاد و مسئولانه اخلاقی در موقعیت های واقعا دشوار و وسوسه انگیز به وجود آمده باشد، ذاتا دارای ارزش بیشتری است حتی شاید به گونه وصف ناپذیری ارزشمندتر از چیزی که بدون مشارکت آزادانه عامل انسانی حاضر و آماده برای او آفریده شده باشد.
ج) هدف خداوند از خلقت انسان و جهان: غایت خداوند از خلقت نوع بشر این است که بشر در یک فرآیند رشد و تکامل از طریق انتخاب آزاد و پاسخ های آزادانه به تکامل برسد.از این رو آنان با بعد از خداوند آفریده شده اند نه بعد و فاصله مکانی بلکه بعد علمی و معرفتی یعنی بشر ابتدا به گونه ای آفریده شده که از لحاظ معرفتی خیلی از خداوند دور بوده است.با توجه به مقدمات سه گانه نظریه عدل الهی ایرنائوس این است که خداوند نوع بشر را برای پرورش روح و تکامل در یک فرآیند طولانی رشد و تکامل قرار داد که از طریق انتخاب آزاد و مسئولانه اخلاقی با اجرای تکالیف و دست و پنجه نرم کردن با تعارضات هستی خویش در یک محیط مشترک، به مقربان خداوند و وارثان حیات ابدی تبدیل شوند.
اکنون به نظر متکلمین اسلامی درباره شرور می پردازیم.توجیه شرور از دیدگاه اشاعره این است که وجود شرور با عدل الهی هیچ منافاتی ندارد.چون هر گونه تصرفی از ناحیه خداوند نیکوست و در کار خداوند قبیح و ظلم موضوعیت ندارد .بلکه هر کاری از سوی او نیکو و حسن است.
توجیه شرور از دیدگاه عدلیه این است که شرور بر دو قسم اند: یا از طریق اعدام و فقدانیات و خلأها هستند و یا وجودی اند.اگر شرور از قبیل اعدام و فقدانیاتی باشند که با نظام تکوین ارتباط دارد مانند کوری و ...در این صورت از قبیل عدم قابلیت ظرفیت ها و نقصان امکانات است.یعنی در نظام تکوین هر موجودی در هر درجه از نقص که هست به علت نقصان قابل است نه به علت امساک فیض تا ظلم یا تبعیض تلقی شود.اما شروری که از اعدام و فقدانیات می باشند و ارتباطی به نظام تکوین ندارند مانند شرور اخلاقی،به عدم قابلیت قابل و نقصان امکانات مربوط نمی شوند.بلکه این خلأها در حوزه اختیار بشر است و بشر به حکم اینکه موجودی مختار و آزاد است باید آنها را بسازد و این خلأها را پر کند.او خلیفه الهی است و چنین مسئولیتی دارد و مسئولیت او جزئی از نظام احسن است .
بسیاری از متفکرین مسلمان در پاسخ می گویند که خداوند نسبت به شر و رفع آن قادر مطلق و عالم مطلق است.ولی اراده کرده است که جهانی واجد مخلوقات مختار بیافریند که با اراده و اختیار خود بتوانند ارتکاب شر یا خیر را برگزینند.بنابراین وجود خداوند با وجود شر اخلاقی ناسازگاری ندارد و این با خیرخواهی خداوند نیز منافاتی ندارد.زیرا خداوند خواهان خیر ارادی انسان است نه خیر جبری او .و اما اینکه برخی مانند مکی و آنتونی فلو این چنین نقد کرده اند که خداوند می توانست جهانی خلق کند که مخلوقات مختارش همیشه بر طریق صواب باشند ولی با وجود اینکه قادر مطلق است چنین مخلوقی نیافریند .شایان ذکر است که پاسخ های برخی مکاتب فلسفی از جمله فلسفه پویشی آلفرد نورث وایتهد با توجه به تفاوت صفات خداوندی در این مکتب، با صفات الهی در ادیان این مسئله ارزش دین شناختی ندارد.
به عبارت دیگر بین اعمال نیک و بد و بین پاداش و کیفر اخروی نوعی رابطه علیت وجود دارد که به وسیله وحی الهی کشف و به مردم گوشزد شده است.همچنان که در این جهان بعضی از جنایات موجب آثار شوم طولانی می شود .
استاد مصباح یزدی درباره وجود رنج ها و امراض و بلاهای طبیعی چنین پاسخ می دهد: اولا حوادث ناگوار طبیعی لازمه ی فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است و چون خیرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نیست و نیز پدیدآمدن فسادهای اجتماعی لازمه ی مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی می باشد و در عین حال مصالح زندگی اجتماعی بیش از مفاسد آن است و اگر مفاسد غالب بود انسانی در زمین باقی نمی ماند.ثانیا این رنج ها و گرفتاری ها از یک سو موجب تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدیدآمدن دانش ها و صنایع مختلف می شود و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن با سختی ها عامل بزرگی برای رشد و شکوفایی استعدادها و ترقی و تکامل انسانها می گردد.شایان ذکر است که با توجه به توجیه عقلانی مساله شر و حل ناسازگاری آن با وجود خدا و عدل الهی ناسازگاری مسئله شر و خداشناسی توحیدی نیز حل می گردد .
نتیجه گیری:
بی شک عقل تا زمانیکه تمام ابعاد یک موضوع روشن نباشد،نمی تواند درباره سودمند و یا زیانبار بودن آن داوری کند.داوری سطحی عقل درباره موضوعی که تمام ابعادش روشن نیست، از نظر علمی فاقد اعتبار است.زیرا چه بسا چیزهایی هستند که از نظر ابتدایی سودمند جلوه می کنند ولی با تأمل معلوم می شود که در واقع برای انسان زیانبارند و نیز چه بسا چیزهایی که در دید ابتدایی زیانبار جلوه می کنند ولی با تأمل و بررسی آثار آنها سودمند بودنشان مشخص می گردد.
در جهان بینی اسلامی خیر سودی است که برای زندگی همیشگی انسان زیانبار نباشد و شر زیانی است که برای زندگی همیشگی انسان سودمند باشد.امام علی (ع) می فرماید: ما شر بشر بعده الجنه، و ما خیر بخیر بعده النار و کل نعیم دون الجنه محقور، و کل بلاء دون النار عافیه .شری که پس از آن بهشت باشد شر نیست.چیزی که پس از آن آتش باشد خیر نیست.هر نعمتی غیر از بهشت کوچک است و هر بلایی جز آتش عافیت. شرور و خیرات دو صف و دو رده جدا نیستند،به هم آمیخته اند .عدمها از وجودها و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند .
حضرت علی (ع) در حدیث دیگری می فرماید: لا تعدن خیرا ما ادرکت به شرا :خیری را که با آن شر عایدت شود خیر نشمار.
فهرست منابع:
1-قرآن کریم.
2-نهج البلاغه.
3-محمدی ری شهری، دانشنامه عقاید اسلامی، مرکز تحقیقات دار الحدیث، ج9، 1385.
4-خسرو پناه،عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی،چاپ سوم،1379.
5-مطهری،مرتضی،عدل الهی، انتشارات صدرا، 1361.
6-سبحانی،جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم،موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع)،ج1، 1382.
7-علامه طباطبایی،اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا،ج5، 1365.
8-لاهیجی،عبدالرزاق، سرمایه ایمان، انتشارات صدرا،تهران.
9-سبزواری،حاج ملا هادی، اسرارالحکم،چاپ اسلامیه، 1351.
10-محقق طوسی،تجریدالعقاید، موسسه النشر الاسلامی.
11-ملاصدرا،اسفار،بیروت،چاپ دوم،ج7.
12-جان هیک،فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، انتشارات بین المللی الهدی.
13-مطهری،مرتضی، مجموعه آثار، صدرا،ج11، 1381.
14-مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه ابراهیم سلطانی و احمد نراقی، انتشارات طرح نو.
15- مصباح یزدی،محمد تقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |